امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۷۹۲

۱

گر کسی در عشق آهی می‌کند

تو نپنداری گناهی می‌کند

۲

بیدلی گر می‌کند جایی نظر

صنع یزدان را نگاهی می‌کند

۳

با دم صاحبدلان خواری مکن

کان نفس کار سپاهی می‌کند

۴

آنکه سنگی می‌نهد در راه من

از برای خویش چاهی می‌کند

۵

گر بنالد خسته‌ای، معذور دار

زحمتی دارد که آهی می‌کند

۶

عشق را آنکو سپر سازد ز عقل

دفع کوهی را به کاهی می‌کند

۷

گر کند رندی نظربازی رواست

محتسب هم گاه‌گاهی می‌کند

۸

یک دم از خاطر فراموشم نشد

آنکه یاد من به ماهی می‌کند

۹

چند نالیدیم، خود هرگز نگفت

کاین تضرع دادخواهی می‌کند

۱۰

گرچه خسرو را ازین غم بیم‌هاست

هم امیدش را پناهی می‌کند

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۸۳

نظرات

user_image
محمدطهماسبی دهنو
۱۳۹۸/۰۱/۰۲ - ۰۳:۵۸:۱۴
عین این غزل رو بنده در غزلیات اوحدی خوندم.... مشکل چیه
user_image
محمدطهماسبی دهنو
۱۳۹۸/۰۱/۰۲ - ۰۴:۰۱:۱۶
این غزل اوحدیگر کسی در عشق آهی می‌کندتا نپنداری گناهی می‌کندبیدلی گر می‌کند جایی نظرصنع یزدان را نگاهی می‌کندبا دم صاحبدلان خواری مکنکان نفس کار سپاهی می‌کندآنکه سنگی می‌نهد در راه مااز برای خویش چاهی می‌کندگر بنالد خسته‌ای معذور دارزحمتی دارد، که آهی می‌کندعشق را آن کو سپه سازد به عقلدفع کوهی را به کاهی می‌کندگر کند رندی نظر بازی، رواستمحتسب هم گاه‌گاهی می‌کندیک دم از خاطر فراموشم نشدآنکه یادم هر به ماهی می‌کندچند نالیدم و آن بت خود نگفت:کین تضرع دادخواهی می‌کنداوحدی را گر چه از غم بیمهاستهم به امیدش پناهی می‌کنداشتر حاجی نمی‌داند که چیست؟بار بر پشتست و راهی می‌کندایتم غزل امیرخسرو دهلویگر کسی در عشق آهی می کندتو نپنداری گناهی می کندبیدلی گر می کند جایی نظرصنع یزدان را نگاهی می کندبا دم صاحبدلان خواری مکنکان نفس کار سپاهی می کندآنکه سنگی می نهد در راه مناز برای خویش چاهی می کندگر بنالد خسته ای، معذور دارزحمتی دارد که آهی می کندعشق را آنکو سپر سازد ز عقلدفع کوهی را به کاهی می کندگر کند رندی نظر بازی رواستمحتسب هم گاه گاهی می کندیکدم از خاطر فراموشم نشدآنکه یاد من به ماهی می کندچند نالیدیم، خود هرگز نگفتکاین تضرع دادخواهی می کندگر چه خسرو را ازین غم بیم هاستهم امیدش را پناهی می کندComment by