
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۷۹۳
۱
بر رخت چون زلف پر خم بگذرد
آه من زین سقف طارم بگذرد
۲
تا کند خیل خیالت را طلب
بر رخ من گریه دم دم بگذرد
۳
وصلت آخر یک شبم روزی شود
روزی آخر این تب غم بگذرد
۴
بر دلم دی تیر زد چشمت، گذشت
ور زند امروز، آن هم بگذرد
۵
هر دم از تلخی آن شیرین لبت
شربت عیش من از سم بگذرد
۶
نگذرانی مرهمی بر درد من
درد من، ترسم، ز مرهم بگذرد
۷
بنده خسرو از حریم وصل تو
وای اگر ناگشته محرم بگذرد
نظرات