
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۸۰۳
۱
باز گرفتار شد دل که درین سینه بود
تازه شد اندر دل آن رخنه که دیرینه بود
۲
دی که همی دید روی، آینه از صورتش
اصل درون دلم نسخه در آیینه بود
۳
دیدمی امروز باز تا بزیم بینمش
زنده امروز خود زنده پارینه بود
۴
مفلس دین و صلاح می روم از دهر، ازانک
دزد به تاراج برد، هر چه به گنجینه بود
۵
شب که به خنده زدی بر جگر من نمک
قابل مرهم نماند داغ که بر سینه بود
۶
دولت خسرو، که عشق در پی جانش نشست
گوهر افزون بلا نرخ بلورینه بود
تصاویر و صوت

نظرات