
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۸۰۴
۱
دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید
برگ گیاهی بداد، سرو خرامان خرید
۲
هجده هزاران جهان هر که بهای تو داد
آنکه به هفده درم یوسف کنعان خرید
۳
گر چه سراسر بلاست، جور تو بتوان کشید
ور همه جان قیمت است، ناز تو نتوان خرید
۴
قد تو از مار زلف دولت ضحاک یافت
خط تو از پای مور ملک سلیمان خرید
۵
تلخی هجران یار زهر هلاهل فشاند
بنده به نزدیک خویش چشمه حیوان خرید
۶
دل به وفا نه کنون، جان ببر و لب بیار
کاین دل نادان من عشوه فراوان خرید
۷
محنت عشاق را طعنه نیاید زدن
آنکه شناسای کار دولت از ایشان خرید
۸
هر که متاع وجود ریخت به بازار عشق
عمر به قیمت فروخت، عشق به ارزان خرید
۹
داغ غلامیت کرد پایه خسرو بلند
میر ولایت شود بنده که سلطان خرید
نظرات