
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۸۱۷
۱
چندان که یار ما را در حسن ناز باشد
ما را هزار چندان با او نیاز باشد
۲
عمری به سوی زلفش سرگشته چون نسیمم
بیماروار حیران، تا کی جواز باشد؟
۳
در یک نظر فریبد محراب ابروی او
صد ساله زاهدی را کو در نماز باشد
۴
از هر مقام کافتد عشاق بینوا را
آهنگ کوی جانان عزم حجاز باشد
۵
آنجا که حسن خوبان جلوه دهند، عاشق
جز روی تو نبیند، گر چشم باز باشد
۶
تر شد مرا ز هجرت از خون دیده دامن
چون شمع نیم سوزی کاندر گداز باشد
۷
جز خون دل که آید هر دم به چشم خسرو
یک دوست در نیاید، گر اهل راز باشد
تصاویر و صوت

نظرات