امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۲۲

۱

چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آید

کز دیده های خود هم چشم مرا در آید

۲

چون از حسد بمیرم آن دم که تو در آیی

چون جان عشقبازان با تو برابر آید

۳

خام است کز تو جویم بر خود نوازشی را

شاهین ز بهر زحمت نزد کبوتر آید

۴

اشکم رسید و دریا بازم به لب در آمد

دستم بگیر زان پیش، اکنون که برتر آید

۵

دی در رخت ببستم دیده ز بس شکایت

بدبخت در ببندد، دولت چو از در آید

۶

وه کاین چه عیش باشد، نه زنده و نه مرده؟

نی بر سرم تو آیی، نی عمر بر سر آید

۷

باطل بود شنیدن دعوی عشق از آن کس

کش با جمال جانان پهلو به بستر آید

۸

زینسان که در خیالت گم گشتم، ار بمیرم

چه شبهه، گر ز گورم هر دم گیا برآید

۹

فرهادوار باید مشتاق گفت شیرین

کش گفته های خسرو در عشق باور آید

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۹۲

نظرات