امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۲۴

۱

امروز چیست کز در جانان برون نیامد؟

مردند دردمندان، جان، آن برون نیامد

۲

نظارگی ز هر سو در انتظار رویت

دادند جان بر آن در، سلطان برون نیامد

۳

جانم فدای یاری کو در دلی چو در شد

بیرون نرفت از دل تا جان بیرون نیامد

۴

تیری که زد ز غمزه، لابد به سینه آمد

سینه شکاف کردم، پیکان برون نیامد

۵

دی می گذشت، گفتم کش ناله بشنوانم

هر چند جهد کردم، افغان برون نیامد

۶

اسباب کامرانی از بخت بد چه جویم؟

کز ثغبه مغیلان ریحان برون نیامد

۷

گفتی بمیر خسرو کز تو رهم، چه حیله

چون جان عشقبازان آسان برون نیامد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۹۳

نظرات