امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۳۱

۱

زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نبود

و آزار دوستانت برین گونه خو نبود

۲

پیوسته عادت تو چنین بود در بدی

یا خود همیشه عادت خوبان نکو نبود

۳

آن کیست کو بدید در آن روی یک نظر؟

وانگاه تا بزیست در آن آرزو نبود

۴

لاغر تن مرا ز خم زلف وارهان

انگار کت به زلف یکی تار مو نبود

۵

دل را فسانه تو ز ره برد، ورنه هیچ

دیوانه مرا سر این گفتگو نبود

۶

آخر بر آب چشم منت نیز دل بسوخت

گیرم که خود مرا به درت آبرو نبود

۷

ای دل، سپاس دار که گر دوست جور کرد

از بخت نامساعد من بود، از او نبود

۸

مشکم ز زلف غیر چه آوردی، ای صبا؟

در کوی آن نگار مگر خاک کو نبود

۹

خسرو به دزد خو کن و با بی دلی بساز

گر گویمت که دل به کجا رفت، گو «نبود»

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۲۹۶

نظرات