
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۸۳۶
۱
یارب، چه بود امشب و مهمان من که بود؟
تسکین جان بی سروسامان من که بود؟
۲
بیدار گشت بختم و البته راست شد
آن جمله خوابهای پریشان من که بود
۳
شبها ز هجر زیستم از جان دیگران
امشب که مرده زنده شدم جان من که بود؟
۴
حیران آه و ناله من بود تا صباح
باری نگه کنید که حیران من که بود؟
۵
نگذاشت آب دیده که نیکو ببینمش
یارب که پیش دیده گریان من که بود؟
۶
بیهوشیم بلا شد، اگر نه چو خواب کرد
گر بوسه دادمیش نگهبان من که بود؟
۷
ژولیده خاسته ست، تفحص کن، ای رقیب
کاندم که خفته پهلوی جانان من که بود؟
۸
من بوده ام حریف شرابش تمام روز
شب پاسبان دولت سلطان من که بود؟
۹
بدنام روزگار شدی، خسروا، ز عشق
رسوای شهر و شهره مردان من که بود؟
نظرات