امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۳۹

۱

اهل خرد که از همه عالم بریده‌اند

داند خرد که از چه به کنج آرمیده‌اند

۲

دانندگان که وقت جهان خوش بدیده‌اند

خوش وقتشان که گوشه عزلت گزیده‌اند

۳

محرم درون پرده مقصود نیستند

جز عاشقان که پرده عصمت دریده‌اند

۴

برتر جهان به جاده همت که کاهلند

آن بختیان که سدره و طوبی چریده‌اند

۵

در بیضه پر مرغ بروید، برون تر آی

کت پر دهد، کزان به بلندی پریده‌اند

۶

جان نیز هست با دگران این گروه را

کز بهر عزم عالم وحدت پریده‌اند

۷

نارفته ره، رونده به جایی نمی‌رسد

ناچار رفته‌اند ره، آنگه رسیده‌اند

۸

وان جان کنان که در غم مال است جانشان

جان داده‌اند و پاره‌خاکی خریده‌اند

۹

خسرو، مگوی بد که درین گنبد از صدا

خلق آنچه گفته‌اند، همان را شنیده‌اند

تصاویر و صوت

نظرات