امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۴۲

۱

لعل شکروشت که به جلاب شسته اند

گویی پیاله را به می ناب شسته اند

۲

در چشم ما ز خون جگر خواب بسته شد

زان رو که وقت خاستن از خواب شسته اند

۳

هر گه که خوی همی کند آن عارض چو ماه

خورشید گوییا که به هفت آب شسته اند

۴

بشکسته اند توبه به عهد تو آن کسان

کز آب دیده منبر و محراب شسته اند

۵

دست از تو می نشویم و از غم تمام خلق

دست از من شکسته بی تاب شسته اند

۶

از تشنگی بسوختم، ای دیده، شربتی

آخر از آن دو لب که به جلاب شسته اند

۷

خسرو، کسان که غمزه زنان را دهند پند

از خون میش دشنه قصاب شسته اند

تصاویر و صوت

نظرات