
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۸۴۴
۱
آن رهروان که گام به صدق و صفا زنند
دل را سرای پرده برون زین سرا بزنند
۲
مردان راه زان قدم صدق یافتند
تا هر دو کون را لگدی بر قفا زنند
۳
جان کندن است این زدن دست و پا به حرص
آری به گاه کندن جان دست و پا زنند
۴
بسیار بهترند ز پیران زرپرست
حیله گران که دست به ورد و دعا زنند
۵
وقتی به زرق، اگر به دعا خورده می دهیم
شاید، اگر ز خاک سیاهش دوا زنند
۶
سحر و فسونست از پی تسخیر میر و شاه
حقا که واجب است که بر روی ما زنند
۷
آنان که عقل شان نکند حرص را سزا
بهر چه پای مورچه بر اژدها زنند؟
۸
خسرو خوش آن کسان که فروزند شمع عیش
و آتش درین فریبگه پر بلا زنند
نظرات