
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۸۴۷
۱
ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید
شب را به جنب طره تو گشته مو سفید
۲
خط بر میار تا نشود روز ما سیاه
آن روی در خور است چنان باش کو سفید
۳
با من چو وقت صبح چنین گفت شب که ما
کردیم موی در هوس روی او سفید
۴
عمری هوای زلف تو پختیم و عاقبت
کردیم موی خویش درین آرزو سفید
۵
در آرزوی آنکه جوانی بود مقیم
بسیار کرده ایم درین فکر مو سفید
۶
جز در ختا و هند بیاض سواد من
خسرو میان نظم سیاهی مجو سفید
نظرات