امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۴۸

۱

باد آمد و ز گمشدهٔ من خبر نداد

زان رو غباری از پی این چشم تر نداد

۲

آمد بهار و تازه وتر شد گل و صبا

زان سرو نوجوان خبر تازه بر نداد

۳

خوشوقت بادکش گذری هست از آن طرف

هر چند دورماندهٔ ما را خبر نداد

۴

من چون زیم که هیچ‌گه آن نوبهار حسن

بویی ز بهر من به نسیم سحر نداد

۵

مردم ز بهر دیدن سیرش، دریغ داشت

دستوریم همم ز پی یک نظر نداد

۶

گفتم چگونه می‌کشی و زنده می‌کنی؟

از یک جواب کشت و جواب دگر نداد

۷

دل برد، گر نداد، نه جای شکایت است

کالای خویش را چه توان کرد، اگر نداد

۸

بگذار تا به قحط وفا جان دهم، ازآنک

تخم وفا که کاشته بودیم بر نداد

۹

دور از درت به کنج فراق تو بنده سر

بنهاد و آستان تو را درد سر نداد

۱۰

نادیدنت بس است سزادیده را که او

در راه عشق توشهٔ ما جز جگر نداد

۱۱

آمد به روی آب همه راز ما ز چشم

ما را کجاست گریه، خسرو که در نداد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۴۳۱

نظرات

user_image
مسعود عندلیب
۱۳۹۵/۱۲/۰۴ - ۲۰:۱۹:۱۵
در مصرع اول بیت نخست، بنظر میرسد به جهت حفظ وزن، کلمه ای دو بخشی بعد از "و" بایستی اضافه شود مانند:گفتم چگونه می کشی و "دگر" زند می کنییاگفتم چگونه می کشی و "گهی" زند می کنی
user_image
مسعود عندلیب
۱۳۹۵/۱۲/۰۴ - ۲۰:۲۱:۲۸
اصلاح حاشیه قبلی اینجانب:در مصرع اول بیت نخست، بنظر میرسد به جهت حفظ وزن، کلمه ای دو بخشی بعد از "و" بایستی اضافه شود مانند:گفتم چگونه می کشی و "دگر" زنده می کنییاگفتم چگونه می کشی و "گهی" زنده می کنی
user_image
رضا
۱۳۹۶/۱۱/۲۶ - ۰۵:۳۹:۴۸
سلام درجستجوی غزل188هستم.لطفا همکاری بفرمایید.باتشکر