امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۴۹

۱

دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد

وین مملکت زمانه به خورشید و مه نداد

۲

آبش مباد ریخته، هر چند زان زنخ

صد تشنه را بکشت که آبی ز چه نداد

۳

صوفی که خاک نیست سرش در ره بتان

گفتش به سر زنید که پیرش کله نداد

۴

دیدن به خواب هست گنه، لیک دوزخی ست

آن کس که در جمال تو داد گنه نداد

۵

شرمنده از هلاکت خسرو مشو، چه شد

یک جانت بیش داد، سه و چار و ده نداد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۳۰۲

نظرات