
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۸۵۱
۱
ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب برد
آرام و صبر از دل و از دیده خواب برد
۲
از راه دل در آمد و از روزن دماغ
رختی که دیده بسته به مشکین طناب برد
۳
روزی عجب مدار که طوفان برآورد
باران اشک دیده که دست از سحاب برد
۴
چشمم که بود خانه خیل خیال تو
عمرت دراز باد که آن خانه آب برد
۵
زاهد برای مجلس رندان باده نوش
دوش آمد و به دوش سبوی شراب برد
۶
دوران پیریم به سر آورد روز شیب
هجران یار رونق عهد شباب برد
۷
خسرو بسی خطا که به طغرای دلبران
خواهد برات نامه به روز حساب برد
تصاویر و صوت

نظرات