امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۶۵

۱

آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد

بیچاره بلبلی که از آن نخل برخورد

۲

کشت شبت به دست نیاید، وه ای رقیب

جایی که پا گرفت، خدنگ سحر خورد

۳

من بیخود اینچنین ز رخش گشتم، ای حریف

ورنه کسی شراب ز من بیشتر خورد؟

۴

من کیستم که بر در تو پی سپر شوم؟

حاشا که خون من به چنان خاک در خورد

۵

جان شد خراب هم به می اول و هنوز

دیوانه باش تا دو سه روزی دگر خورد

۶

بهرمی مراد فراوان بود حریف

مرد آن بود که تیغ سیاست به سر خورد

۷

ای پاسبان، ز خواب چه پرسی، ز عمر پرس

تا آنکه جاهل است غم خواب و خور خورد

۸

خوش طوطیی ست خسرو مسکین به دام هجر

کز بخت خویش غصه به جای شکر خورد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۳۰۷

نظرات