امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۶۸

۱

هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود

تا حال من به عاقبت کار چون شود

۲

خونریز گشت مردم چشمت چو ساقیی

کز دست وی قرابه می سرنگون شود

۳

باران اشک خانه چشمم خراب کرد

دستم هنوز زیر زنخدان ستون شود

۴

تا با کمال حسن چو ماهی برآمدی

هر شب به چرخ کاهش من بر فزون شود

۵

یک ره اگر چو کبک خرامی به سوی باغ

گر کبک بیندت به تگ پا برون شود

۶

دل را بسوختی و هنوز از برای تو

سوگند می خورد که به آتش درون شود

۷

یکبارگی خیال تو ما را زبون گرفت

زینگونه کس چگونه کسی را زبون شود؟

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۳۱۱

نظرات