امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۷

۱

نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله را

سوزم و بر نیاورم پیش وی آه و ناله را

۲

تا چو سگان فغان کنند از رخش اهل نه فلک

ساخت مه چهارده آن بت هجده ساله را

۳

عقل نماند در سری، صبر نماند در دلی

برگل و لاله کس چنین کژ ننهد کلاله را

۴

سوخته رخت اگر سوی چمن گذر کند

در دل خود گمان برد شعله گرم لاله را

۵

بوسه اگر همی دهی، بر لب خود حواله کن

رشوت تست جان من از پی این حواله را

۶

من به نظاره ای خوشم، وصل چه حد من بود

حوصله مگس مدان کو بخورد نواله را

۷

دل خط و وام دادمت، هوش و خرد سپردمت

جانست هنوز دادنی، پاره مکن قباله را

۸

تو ز پیاله می خوری من همه خون که دمبدم

حق لبم همی دهی از لب خود پیاله را

۹

دل که فسرده تر بود هم به گدازش آورد

ناله خسروش چنان کاتش تیز ژاله را

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۶۹

نظرات