امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۷۷

۱

باد صبا ز نافه چینت نمی رسد

بویی به عاشقان غمینت نمی رسد

۲

خاک توییم و چشم تو بر ما نمی فتد

ماهی و پرتوی به زمینت نمی رسد

۳

شمعی که آسمان و زمین زو منورند

در روشنی به عکس جبینت نمی رسد

۴

گفتم که کام دل بستانم ز لعل تو

دستم به پسته شکرینت نمی رسد

۵

ای درج لعل دوست مگر خاتم جمی

زینسان که دست کس به نگینت نمی رسد

۶

هرگز ترا چنان که تویی کس نشان نداد

پای گمان به حد یقینت نمی رسد

۷

مفتی، مپوی بر در زندان که امر و نهی

بر عاشقان بی دل و دینت نمی رسد

۸

با خار ساز، خسرو، اگر گل به دست نیست

کز گلشن زمانه جز اینت نمی رسد

تصاویر و صوت

نظرات