امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۸۷۸

۱

یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود

از وی وفا مجوی که نامهربان بود

۲

زانجا که هست خنده گل بلبل خراب

بر حق بود که عاشق روی چنان بود

۳

ای آفتاب، بار دگر چون توانت دید

جایی که سایه تو برین دل گران بود

۴

نزدیک دل بوند بتان، وان که همچو تست

نزدیک دل مگوی که نزدیک جان بود

۵

گر روی تافتی سخنی گوی در چمن

گل را دهند قیمت وبو رایگان بود

۶

خاموشیش حکایت حال است گوش دار

عاشق که در حضور رخت بی زبان بود

۷

گفتی که ناله های فلان گوش من ببرد

آخر چنین چرا همه شب در فغان بود؟

۸

آن را که میخلی همه شب در میان دل

گر تا به روز ناله کند، جای آن بود

۹

عمدا جدا مباش که در جان خسروی

گر خود هزار ساله ره اندر میان بود

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۳۱۱

نظرات