
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۸۸۲
۱
شوخی نگر که آن بت عیار میکند
دل را به بند زلف گرفتار میکند
۲
هردم به شیوهای ز کسی میبرد دلی
در حلقههای زلف نگونسار میکند
۳
دشمن دریغ بود که ره یافت پیش دوست
حیف است گل که همدمی خار میکند
۴
انکار عشقبازی ما میکنند خلق
ما خاک آن کسیم که این کار میکند
۵
تا دید شیخ رونق بازار عاشقان
هر بامداد خرقه به بازار میکند
۶
جز عقل عاقلان نکند صید چشم تو
مست است و قصد مردم هشیار میکند
۷
در خورد دوست نیست نثار سر و ترا
خسرو سری که دارد ایثار میکند
نظرات