امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۹۰۴

۱

مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید

نسیمی از سر آن زلف تازه تر نرسید

۲

کدام دیده خونبار شد عنانگیرش؟

که دور مانده من هیچ از آن سفر نرسید

۳

زبان ز پرسش آیندگانم آبله شد

کز آن مسافر ره دور من خبر نرسید

۴

بسوختم به شب هجر و کنج تنهایی

که کس ز حال من مستمند بر نرسید

۵

کجا به صحبت یاری به عیش بنشستم؟

که هجر تیغ کشیده دو اسپه در نرسید

۶

ز خون دیده نوشتم هزار نامه درد

هنوز قصه اندوه من، به سر نرسید

۷

گذشت بر دلم اندوه صد هزار قیاس

هنوز این شب هجر مرا سحر نرسید

۸

به صد دعا نظری خواست در رخش، خسرو

در انتظار بمرد و بدان نظر نرسید

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۴۱۵

نظرات