
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۰۵
۱
چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید
به باغ سرو روان قامت طویل کشید
۲
به رنگ و بوی بیاراست گلستان خود را
به گوشه های گلستان بنفشه نیل کشید
۳
بتان آزری از بتکده برون جستند
چو لاله زار به دشت آتش خلیل کشید
۴
بهار در ره آیندگان باغ نگر
که فرش دیده نرگس به چند میل کشید
۵
سرودگویان بلبل به جام لاله شتافت
گهی خفیف گرفت و گهی ثقیل کشید
۶
بهشت شد چمن و خوش کسی که با خوبان
در آن بهشت شرابی چو سلسبیل کشید
۷
به می سبیل کنم خون خود که خوبان را
به سوی خویش توانم بدین سبیل کشید
۸
نهاد نرگس بیمار چون به بالین سر
حباب از آب روان شیشه دلیل کشید
۹
دوید خوی ز بناگوش پیل مست سحاب
شب از هلال کژک بر سرای پیل کشید
۱۰
دوال داد میی کز رکاب اهل کرم
دوال بستد و در گردن بخیل کشید
۱۱
برون خرام کنون، خسروا، اگر خواهی
قدح به روی خود و صورت جمیل کشید
نظرات