امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۹۰۷

۱

به دیده و دل من دوست خانه می‌طلبد

چرا در آتش و آب آشیانه می‌طلبد؟

۲

زبان بسوخت ز آه و ز بهر شرح فراق

لبم ز جان پر آتش زبانه می‌طلبد

۳

دلم به سوی بتان میل می‌کند وآنگاه

مزاج عافیتم در زمانه می‌طلبد

۴

تنم که غرقه به خون شد ز آشنایی چشم

فتاده در دل دریا کرانه می‌طلبد

۵

خیال دوست درین خانه پا بر آتش سوخت

کنون کز آب دو چشمم ترانه می‌طلبد

۶

سواد دیده سپر ساختم که غمزه او

ز بهر تیر بلا را نشانه می‌طلبد

۷

میان نازک او را به بر بگیرم تنگ

که از برای گسستن بهانه می‌طلبد

۸

شده‌ست خسرو بی‌خویش در میانش گم

تنی چو موی که موی دو شانه می‌طلبد

تصاویر و صوت

نظرات