امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۹۱۳

۱

فغان که جان من از عاشقی به جان آمد

ز دست چشم و دل خویش در فغان آمد

۲

به راه دیدم و گفتم رود به خانه، نرفت

به سویم آمد و اندر میان جان آمد

۳

ندیده بودم و دعوی صبر می کردم

دلم نماند در آن دم که ناگهان آمد

۴

تو دیر زی که مرا جان من بکشت امروز

نظاره تو که چون عمر جاودان آمد

۵

به گردن دگران آمدم شب از کویت

به پای خویش ز کوی تو چون توان آمد

۶

غم تو دوش همی برد جان، به دل شد صلح

دل کسان که خیال تو در میان آمد

۷

گران نیامده کوه غم تو بر دل من

دمی ز وصل زدم، بر دلت گران آمد

۸

ز ابرویت که به کشتی سرنگون ماند

امید غرق شد و عمر بر کران آمد

۹

نمانده بود ز خسرو اثر که دی ناگاه

تو رخ نمودی و بیچاره زان جهان آمد

تصاویر و صوت

دیوان کامل امیر خسرو دهلوی، سعید نفیسی، با همت و کوشش م. درویش - تصویر ۳۸۶

نظرات