
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۱۵
۱
دل مرا چو ز روی تو یاد می آید
هزار شادی در دل زیاد می آید
۲
تو پای خویش فراموش کرده ای از حسن
کجات از من سرگشته یاد می آید
۳
غم تو در دلم آتش نهاد و از لعلت
صد آتش دگر اندر نهاد می آید
۴
سواد چین شده زلفین تو که هر سحرم
نسیم مشک افشان زان سواد می آید
۵
مراد سینه خسرو تویی و روی ترا
هر آن صفت که کنم بر مراد می آید
تصاویر و صوت

نظرات