
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۳۲
۱
دلی که نرگس مستش به ناز بستاند
کراست زهره کز آن حیله ساز بستاند
۲
زهی نواله شیرین دهان آن کس را
که چاشنی خود ازان لب به گاز بستاند
۳
ببرد جانم و ای کاشکی که ندهد باز
نداد بوسه و یارب که باز بستاند
۴
خوشا جوانی و مستی من دران ساعت
که من پیاله دهم، او به ناز بستاند
۵
خیال برد صلاح مرا که روزی او
مرا ز خویشتن اندر نماز بستاند
۶
بر آستانش برم آب دیده را به نیاز
مگر که تحفه اهل نیاز بستاند
۷
کسی که دل ز خم زلف او برون آرد
کبوتری ست که از چنگ باز بستاند
۸
دلم فروشد صد جان که تار مویش را
ز بهر مایه عمر دراز بستاند
۹
قوی دلی که به معشوق او سپر سازد
نکو دلی که ز محمود ایاز بستاند
۱۰
بسوخت خسرو و در آتش غمت بگداخت
مراد از تو به سوز و گداز بستاند
تصاویر و صوت

نظرات