
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۳۵
۱
اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند
وگر مراد نبخشی که از تو بستاند؟
۲
به دست تست دلم حال او تو می دانی
که حال آتش سوزنده شمع می داند
۳
برفت آنکه بلای دل است و افت جان
مگر خدای تعالی بلا بگرداند
۴
چه اوفتاد که آن سرو راستین برخاست؟
خیر برید به دهقان که سرو بنشاند
۵
چراغ مجلس روحانیان فرو میرد
گر او به جلوه شبی آستین برافشاند
۶
تحیتی که فرستاده شد بدان حضرت
گر این مقوله نخواند، درو فرو ماند
۷
سرشک دیده خسرو چنین که می بینم
اگر به کوه رسد، کوه را بغلتاند
تصاویر و صوت

نظرات