امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۹۴۰

۱

اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد

ولیک، تا بتوانم، وفا بخواهم کرد

۲

من این بلا همه از دیده دیده ام او را

بنا نمودن رویت سزا بخواهم کرد

۳

به راه وصل به یک بوسه جان بخواهم یافت

ولیک وقت شمردن ادا بخواهم کرد

۴

خطاست بوسه زدن بر لب و دهان تو، لیک

تو خواه تیغ بزن، من خطا بخواهم کرد

۵

کشم به کوی تو ناگه رقیب کافرکیش

من این غزا ز برای خدا بخواهم کرد

۶

چو دین به کار بتان رفت پیش بت، پس ازین

نماز اگر چه نباشد روا، بخواهم کرد

۷

هر آن نماز که ناکرده ماند پیش بتان

اگر خدای بخواهد، قضا بخواهم کرد

۸

و ان یکاد به روی نکو بخواهم خواند

نه بهر دیده بد هم دعا بخواهم کرد

۹

چو دل برفت ز خسرو، چه سود بندد صبر؟

چو دل بیامد، وقف شما بخواهم کرد

تصاویر و صوت

نظرات