
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۴۶
۱
خطاب طلعت تو نامه زمین کردند
فرشتگان همه بر رویت آفرین کردند
۲
به زیر هر خم مویی برای کشتن خلق
هزار فتنه چو دزدان شب کمین کردند
۳
از انگهی که برآمد خط تو گرد عذار
بسا کسان که چو خط خانه کاغذین کردند
۴
به ناتوانی چشم تو خواست قربانی
خوشم که طره و زلفت مرا گزین کردند
۵
بتان که دست نمودند خلق را در خون
به عهد تو همه دست اندر آستین کردند
۶
ز خاک مهرگیا رست، خود کجا به درت؟
کسان ز دانه دل تخم در زمین کردند
۷
اگر فرشته شود بسته چون مگس نه عجب
ازان لبی که چو جلاب انگبین کردند
۸
ز من سؤالی کنی، گر چه مست و مدهوشی
ز چشمهات که تاراج عقل و دین کردند
۹
زنند طعنه که رسوا چرا شدی، خسرو؟
مرا قضا و قدر، چون کنم، چنین کردند
نظرات
علی احمدی