امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۹۵۱

۱

فسرده را سخن از عاشقی نباید راند

که گرد عافیت از آستین جان نفشاند

۲

به سوز عشق دلم پیش ازین هوس بردی

کنون که شعله برآمد نمی توانش نشاند

۳

بیار،ساقی، جام و بساز، مطرب، چنگ

که در من آنکه نشان صلاح بود نماند

۴

ز گریه می نتوانم نوشت نامه به دوست

وگر جواب رسد نیز می نیارم خواند

۵

شبی که دست در آغوش کرد خسرو را

چرا به گردن او تیغ آبدار بماند

تصاویر و صوت

نظرات