
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۵۴
۱
تا رخ تو زلف ترا پیش کرد
زلف تو مه را به پس خویش کرد
۲
چشم تو دی ملک جهان می گرفت
مست شد آن غمزه و فرویش کرد
۳
دوش دهانت نمکی می فشاند
قطره چکید و جگرم ریش کرد
۴
کرد دلم پاره و دانی که کرد
تیر تو، ای کافر بدکیش، کرد
۵
چشم تو در خواب شد او را بگوی
در نتوان بر سگ خود پیش کرد
۶
خامه خسرو نتواند نوشت
آنچه غمت بر من درویش کرد
تصاویر و صوت

نظرات