
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۵۶
۱
مگر فتنه عشق بیدار شد
که خلوت بنشین سوی خمار شد
۲
بگویید با پیر دیر مغان
که دین کفر و تسبیح زنار شد
۳
عجب نیست سراناالحق ازان
که مانند منصور بر دار شد
۴
ایا دوستان، موسم یاری است
که کارم بدینگونه دشوار شد
۵
ایا عاشقان، موسم زاری است
که احوال یاران چنین زار شد
۶
مگر پخت سودای زلفش دلم
که در چنگ محنت گرفتار شد
۷
به عیاری آموخت خسرو، کنون
که جویای آن شوخ عیار شد
نظرات