امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۹۶۳

۱

جان سرانگشت آن نگارین دید

عقل انگشت خویشتن بگزید

۲

باد بویش به بوستان آورد

غنچه بر خویش پیرهن بدرید

۳

هر شبی در هوای لعل لبش

ما و چشم سرشک و مروارید

۴

عاشقان جان نثار او کردند

زلف هندوش یک به یک برچید

۵

عالمی در غم لبش بودند

هیچکس طعم آن شکر نچشید

۶

هر کس از وی حکایتی گفتند

کس به کنه کمال او نرسید

۷

هر دلی از کمند عشق بجست

باز زلفش به دام عشق کشید

۸

هر که در قید عشق شد مجنون

تا قیامت ز بند او نرهید

۹

همچو خسرو بسوخت از رخ او

هر که آن شیوه و شمایل دید

تصاویر و صوت

نظرات