امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

شمارهٔ ۹۶۶

۱

دل که نه زعشق پاره پاره بود

دل نگویم که سنگ خاره بود

۲

پیرمردی که از جفای جوان

خون نخورده ست شیرخواره بود

۳

ای که مه با کمال خوبی خویش

پیش روی تو پیشکاره بود

۴

هر که یکبار دید روی ترا

تا زید در غم دوباره بود

۵

گر ز کافر بود هزار سوار

چشم تو میر آن هزاره بود

۶

چون لبت را به گاز پاره کنم

لب نباشد نبات پاره بود

۷

نیست یک چاره وصل را، وانگاه

می زیم من هزار چاره بود

۸

خاک پای تو می کشم در چشم

مگر این اشک را کناره بود

۹

هر شبی خسرو است و بیداری

مونسش گر بود، ستاره بود

تصاویر و صوت

نظرات