
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۷۴
۱
صبح پیش رخ تو دم نزند
سرو پیش قدمت قدم نزند
۲
نقش شیرینت بیند ار شاپور
گر چه تیغش زنی قلم نزند
۳
خضر پیش لبت به آب حیات
لب چه باشد که دست هم نزند
۴
نرگست چون سپاه غمزه کشد
عقل جز خیمه در عدم نزند
۵
سر من و آستان تو، هر چند
که مسلمان در صنم نزند
۶
تنم از بار عشق تو خم شد
کیست کز بار عشق خم نزند
۷
صبر کم می زند قدم زین سوی
اینچنین کو که پای کم نزند
۸
چشم می زن ز دیده بر خسرو
که به شب پلک خود بهم نزند
تصاویر و صوت

نظرات