
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۷۷
۱
لب لعل تو جز به جان نبرد
آشکارا برد، نهان نبرد
۲
جان بدینسان که می برد لب تو
هیچ کس از لب تو جان نبرد
۳
نرود مه بر اوج در شب تار
تا ز زلف تو نردبان نبرد
۴
پیش ازین بر خودم یقینی بود
که دلم هیچ دلستان نبرد
۵
تو ببردی همه یقین دلم
بر طریقی که کس گمان نبرد
۶
چشم پر خون کشم به پیش تو، لیک
کس جگر پیش میهمان نبرد
۷
بر دو چشمم روان بود کشتی
کاین همه عمر بر کران نبرد
۸
برد از ضعف هر طرف بادم
هرگزم بر تو ناگهان نبرد
۹
خسرو افتاد بر در تو چو خاک
باد را گو کز آستان نبود
تصاویر و صوت

نظرات