
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۹۹۲
۱
دل ز روی تو دور نتوان کرد
با رخت یاد حور نتوان کرد
۲
جور تو در رخ تو نتوان گفت
گله اندر حضور نتوان کرد
۳
چشم بد دور از چنان رویی
که از او چشم دور نتوان کرد
۴
همچنان ساده خوشتر است لبت
کان شکر را به زور نتوان کرد
۵
به زبانی که یابم از چو تویی
خویش را در غرور نتوان کرد
۶
گه بگریم، گهی غزل خوانم
دل بدین ها صبور نتوان کرد
۷
بخت باید نه زیرکی که به جهد
ماتم خویش سور نتوان کرد
۸
سوخت چون شمع جانم وزین شمع
کار خسرو به نور نتوان کرد
تصاویر و صوت

نظرات
سفید