
امیرخسرو دهلوی
بخش ۲۰ - عقد کردن خسرو شکر را
۱
عروس صبح دم چون پرده برداشت
جهان را جلوهٔ خور در نظر داشت
۲
طلب کردند موبد را نهانی
که عقدی بست بر رسم مغانی
۳
چو شد شرط زناشوئی همه راست
مراد آماده گشت و داوری خاست
۴
ملک در پرده با دلدار بنشست
به تاراج شکر شد طوطی مست
۵
در او پیچید چون در گل گیائی
غلط کردم که در گنج اژدهائی
۶
شکر خائیده شد در زیرگازش
به حلوا در شد انگشت درازش
۷
به گنج انداخت مارش مهرهٔ خویش
صدف بستد ز باران قطرهٔ خویش
نظرات
علی جلالپور