
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۱۰ - گر چه در پایان سرودن این اشعار بخود چنین خطاب کرده بود:
۱
لیک اگر پند من آری به گوش
مصلحت آن ست که مانی خموش
۲
چل شد و درین جهت آمد نشست
پیش مبین بیش که افتی به شست
۳
تو بت توبهست ، گرانی مکن
روی به پیر یست، جوانی مکن
۴
بار خدایا! من غافل به راز،
این ورق ساده که بستم طراز
۵
گر چه که امروز جمال من ست
عاقبت الا مر وبال من ست
۶
عفو کن آن را که رضای تو نیست
تو به ده از هر چه برای تو نیست
۷
چون زتو شد این همه ناچیز چیز
هم تو کنی در دل خلقی عزیز
۸
عیب شناسان به کمین مناند
بی هنر ان جمله به کین من آند
۹
تو به کرم ، عیب من عیب کوش
در نظر عیب شناسان بپوش
تصاویر و صوت

نظرات