
امیرخسرو دهلوی
شمارهٔ ۳۱ - (بازگشتن کیقباد بسوی دهلی )
۱
کرد چو ره در سرطان آفتاب
چشمهٔ خورشید فرو شد به آب
۲
ابر سرا پرده به بالا کشید
سبزه صف خویش به صحرا کشید
۳
تندی سیلاب ز بالای کوه
از شعب آورد زمین را ستوه
۴
برق بهر سوی به تابی دگر
دشت بهر جوی به آبی دگر
۵
شالی سر سبز ندانم ز چیست
کآب گذشتش ز سر، آنگاه زیست
۶
آب فراخی همه ره تا به گنگ
آمده لشکر همه از آب تنگ
۷
پای ستوران به زمین در شده
گاو زمین را سم شان سر شده
۸
بود به هر جا که نزول سپاه
تنگی جو بود و فراخی کاه
نظرات