
لبیبی
شمارهٔ ۱۰۱ - به شاهد لغت نخکله، بمعنی گوزی ( گردویی) سخت
۱
ای بزفتی علم بگرد جهان
بر نگردم بتو مگر بمری
۲
گرچه سختی چو نخلکه مغزت
جمله بیرون کنم بچاره گری
نظرات