
وفایی مهابادی
شمارهٔ ۱۳
۱
ساقیا سوختم بیا بشتاب
آتشم را نشان به آب شراب
۲
تا بدانند ماه سرو قد است
برفکن از جمال خویش نقاب
۳
به خیال رخ تو دیده ی من
می فشاند هزار چشمه گلاب
۴
از غم عارض و لب نمکین
سینه پر آتش است و دل چو کباب
۵
روز و شب نیز عاشقان اسیر
به خم طره ی بتاب متاب
۶
یک دو روزی است عیش گلشن و گل
عیش این چند روز، هان دریاب!
۷
مطلب عشق از افسرده دلان
که نجستند معرفت ز دواب
۸
تا منم عاشقانه می گویم:
«سرخوشم سرخوشم به بانگ رباب»
۹
جام می ده که تا ز برگیرم
باز پیرانه سر زمان شباب
۱۰
کز نداند به جز کرشمه ی دوست
درد دل دادگان مست و خراب
۱۱
هیچم اسباب نی پی می و نی
«أعطنی یا مسبب الأسباب»
۱۲
به «وفایی» بده چنان جامی
که نیاید به خویش روز حساب
نظرات