وفایی مهابادی

وفایی مهابادی

شمارهٔ ۳۰

۱

دلبری دارم که در عالم نظیرش کم تر است

رخ قمر، بالا صنوبر، لب شکر، تن مرمر است

۲

زلف و رو، بالا و ابرو، وان بناگوش و لبش

عقرب و خورشید، تیر و قوس و شیر و شکر است

۳

قامت دل کش، جمال خوش، دهان تنگ او

نخل طوبی، باغ جنت، سبزه زار کوثر است

۴

خانه خالی، شمع سوزان، یار در بر، می به کف

هر که را ممکن بود این عیش و نوش اسکندر است

۵

لب به لب، سینه به سینه، ناف بر بالای ناف

ای مسلمانان ازین عالم چه عالم خوش تر است

۶

گفتم: ای نامهربان این خانه آن کیست؟ گفت:

چشمه ی حیوان اگر خواهی کمی پایین تر است

۷

چشمه و معشوقه ی ایمان ستان در خلوتی

هر کسی داند «وفایی» را مسلمان، کافر است

تصاویر و صوت

نظرات