وفایی مهابادی

وفایی مهابادی

شمارهٔ ۴۶

۱

شادی من نه به خلد و نه به کوثر باشد

شادی آن جا طرب آن جاست که دلبر باشد

۲

هر که دید آب حیات دهن دوست چو من

بگذرد از دل، اگر خضر پیمبر باشد

۳

جای حیرت بود این خال سیه بر لب یار

کافرم هندو اگر ساقی کوثر باشد

۴

خط سبز تو و زلفین سیه دانی چیست؟

آیت لطف که در شأن دو کافر باشد

۵

دو قیامت نشنیدیم به یک جای، که گفت؟

سرو بالای تو چون در صف محشر باشد

۶

طلعت دلکش جانان و قد دلبر دوست

نوبهاری است که بالای صنوبر باشد

۷

لب تو آب حیات است و تو خود هم خضری

خضر اگر جور کند از چه پیغمبر باشد؟

۸

بوالعجب مانم از این حسن خداداد تو من

مه ندیدم که شکربار و سمن بر باشد

۹

قوس ابروی تو از تیر مرا پاره کند

آفتاب رخ تو از چه دو پیکر باشد؟

۱۰

گر توئی چشمه ی حیوان، به کف آرم روزی

نستاند ز منت گرچه سکندر باشد

۱۱

لب تو جان «وفایی» است خوشا در قدمت

جان به لب آرد و قربانی دلبر باشد

تصاویر و صوت

نظرات