
وفایی مهابادی
شمارهٔ ۵
۱
ای ترک خطا، ماه ختن، سرو دل آرا
بر سوخته ی خویش ببخشای خدا را
۲
در هر شکن افتاده هزاران چو دل ما
مشکن دل ما، شانه مزن زلف دو تا را
۳
سودازده ی زلف توم، مرحمتی کن
صد نیش به جان است از این مار دو تا را
۴
از باد غبار در تو صد گله دارم
کین سرمه سلامی نکند دیده ی ما را
۵
چشمان تو خوش ساخته با ابرو و مژگان
کافر عجب از کف ندهد قبله نما را
۶
حال دل صد پاره به جانان که رساند؟
کاندر حرمش ره نبود باد صبا را
۷
من خود به کجا، یار کجا این چه «وفایی» است
با پادشهان کی سر و کار است گدا را؟
نظرات