وفایی مهابادی

وفایی مهابادی

شمارهٔ ۵۳

۱

مستانه چو از میکده بیرون آید

خون دل عاشقان چو جیحون آید

۲

در بزم دگر منت ساقی نکشم

آن مغ بچه تا با لب می گون آید

۳

از باد وزان طره به رویش گویی

بر ملک خطا ز چین شبیخون آید

۴

ای خسرو شیرین دهنان! رحمی کن

تا چند ز دیده اشک گلگون آید

۵

اظهار گر دید وجود در عدم است

هر خنده که از لعل تو بیرون آید

۶

از بس به قدت هلاک ابروی توام

خواهم که «الف» نویسم و «نون» آید

۷

تسلیم غم تو مدعی را نرسد

این کار ز عاشقان مفتون آید

۸

تیری که ز شست ناز لیلی بجهد

بگذار که بر دو چشم مجنون آید

۹

گفتم: که «وفایی» صفت قد تو گوید

گفتا: برو این ز طبع موزون آید

تصاویر و صوت

نظرات