
وفایی مهابادی
شمارهٔ ۶۶
۱
السلام ای باغ رویت «جنت المأوا» ی من
السلام ای تار گیسویت شب یلدای من
۲
السلام ای گوشه محراب طاق ابروت
در دو عالم قبله ی من، مسجد الاقصای من
۳
السلام ای گشته در دور خط و خال لبت
در سر بازارها سودای من، غوغای من
۴
السلام ای بر گل رویت غزلخوان روز و شب
بلبل خونین دل مسکین دل شیدای من
۵
السلام ای دیدن و خندیدن و رنجیدنت
مرهم من، داغ من، روح فرح بخشای من
۶
السلام ای سرو نورین سایه ی جان ها ولی
سایه ی سرو بلندت ملجأ و مأوای من
۷
السلام ای آن که در جنت سرای لطف و ناز
قامت جان پروری، هم سرو هم طوبای من
۸
السلام ای جرم بخش صد چو من آشفته کار
از تو غیر از جرم بخشی نیست استدعای من
۹
السلام ای بندگان را خواجه ی مشکل گشا
بر «وفایی» رحمتی ای سید و مولای من!
نظرات