وفایی مهابادی

وفایی مهابادی

شمارهٔ ۷

۱

شانه زد بر روی خود چون طرهٔ دلاله را

یاسمن بر ماه من داغی به دل زد لاله را

۲

پر عرق شد لعل او از چشم، چون رو برافروخت

پس چرا گویند مهر از گل بگیرد ژاله را؟

۳

روزها دل در پی زلف تو آه و ناله کرد

جز پریشانی چه حاصل گشت آه و ناله را؟

۴

گم شد از بیداد خط، شیرینی لعل لبش

غارتی کردند آوخ، هندوان، بنگاله را

۵

جز خط روی تو در زلف پریشان کس ندید

عقرب عنبر فشان و ماه مشکین هاله را

۶

در خط خود بین به افسون عالمی را راه زد

گمره آن کو پی رود آوازه ی گوساله را

۷

چون «وفایی» التفات نرگس مغ بچگان

بگذرانیدم به مستی عمر چندین ساله را

تصاویر و صوت

نظرات